مرتضی مزگینژاد؛ لطفالله نبوی نبوی؛ سیدمحمدعلی حجتی
دوره 6، شماره 1 ، فروردین 1394، ، صفحه 117-141
چکیده
گنتزن قواعد سیستم منطقی را به دو دستة «قواعد عملگری» و «قواعد ساختاری» تقسیم میکند. مقصود وی از قواعد عملگری، قواعد معرفی و حذف یک ثابت منطقی است. قواعد ساختاری بیانکنندة ویژگیهای مبنایی یک استدلال است به گونهای که هر تغییری در آنها سبب تغییر کل سیستم میشود. وی در آثار خود به این نکته اشاره داشته است که ...
بیشتر
گنتزن قواعد سیستم منطقی را به دو دستة «قواعد عملگری» و «قواعد ساختاری» تقسیم میکند. مقصود وی از قواعد عملگری، قواعد معرفی و حذف یک ثابت منطقی است. قواعد ساختاری بیانکنندة ویژگیهای مبنایی یک استدلال است به گونهای که هر تغییری در آنها سبب تغییر کل سیستم میشود. وی در آثار خود به این نکته اشاره داشته است که معنای ثوابت منطقی صرفاً از طریق قواعد عملگری قابل حصول است این نکته زیربنای رویکرد استنتاجگرایی به معناداری ثوابت منطقی است. چرا قواعد عملگری و ساختاری مجموعاً به عنوان تعریف ثوابت منطقی لحاظ نشود؟! پیکاک با این پرسش مبنای رویکرد استنتاجگرایی را به چالش میکشد. ایان هکین در پاسخ به این ادعا، استدلال میکند که پذیرش ایدة پیکاک، منجر به عدم پایستاری خواهد شد. در این مقاله پس از بررسی دقیق مفهوم قواعد ساختاری و بیان تمایز آن با قواعد عملگری، استدلال هکین را ارزیابی و نقد خواهیم کرد و در نهایت راهکاری برای مسئله ارائه میشود.